وبلاگ رسمي عليرضا عالمي



 


همين که نفس مي کشي و مي خندي همين که اشک شوم به ياد تو هم بندي


براي روزهاي شبت که شکل يلدا بود به تلخي حبسي که از گونه هات پيدا بود


براي روزهاس سگي مشت هاي رو به ديوارت براي زخم خشک دست سوخته از سيگارت


به لب گزيدنت از درد پشت شيشه وقتي که نگاه زنت پسرت خم نمي شوم به شرطي که


رها شوي از شرم فحش هاي ناموسي به بهت همسرت از ترس توي کابوسي


که شب به مغز تو رعشه جفت مي گيرد هنوز زنده اي و زندگيت ساده مي ميرد


وبا پرسه توي حياط و بحث هاي تکراري به اين نفس کشيدن سنگين و تلخ و اجباري


که جيره ي صبحت طناب دارت بود گناه تو اين بود که چيز بارت بود


به اين ته بن بست و نهره هاي مغرورت به اين که دوباره شروع مي کني اين حال مشروعت


به اشک لاي شيار هاي صورت مادر به چکه چکه آب شدم هاي جسم پدر


جهان براي تو يک سلول انفرادي بود و سهم تو سيلس و فحش و چشم هاي کبود


که در ميان دهان بازجوي هميشگيت شلاق است تو زخم داري و چرک کردي اين حادثه داغ است


تويي و دل واپسي . زجر توبه کردن ها وحبس سينه در تاق مستراح و چيز خوردن ها


به خلت تو با خون زجه با کمربندي که حفر مي کند پشت سرخ تو را و تو مي خندي


به سوگ تو نوشابه ها همه عزادارند(2)اگر چه به اجبار سر به ما تحت تو دارند


فداي غربت تو بغض کن نخند لامصب،من از سکوت تو در اعتصاب غزات مي ترسم(2)


به روسري به سر از مرد زن شدن هايت تو پشت ميز محاکمه اي من چرا مي لرزم


شعار بود شعار ما همه نگاه سهرابي حديث باسم و نان بود


ما همه خوابيم حديث تو جک شد در حد يک عجب يک واي تو پيش به سوي مرگ و ما به عقب اي واي


تويي و زخم بزرگي که داغ مي شود هر روز و ما که جشن مي شويم و رقص در نوروز


تويي که داغ مي شوي از درد براي بيداري مني که چرت شده از نعشه هاي بي عاري


مني که به سيزده هاي در نشده ات رقصيدم مني که به هالوين به زندگي تو در بند ترسيدم


از اين همه حرف ها و چهره هاي پوشالي به نفرتت از قلب ها و مغز اي تو خالي


به غرق شدن اين جمع در زندگي گوسفندي تو گريه گرفته چشم هاي کبودت مي خندي؟


 


تصوير مرتبط


 


 


 


از اين بيراهه ي ترديد،


از اين بن بست مي ترسم
من از حسي که بين ما،
هنوزم هست ،مي ترسم

ته اين راه روشن نيست، 
منم مثل تــــــــو ميدونم
نگو بايد بريد از عشـــــق، 
نه ميتوني نه ميتونم

نه ميتونيم ،برگرديم؛
نه رد شيم از تو اين بن بست
منم ميدونم اين احساس ؛
نبايد باشه ،اما هست!

دارم، ميترسم از خوابي، 
که شايد هردومون ديديم
از اين که هر دومون با هم، 
خلاف کعبه چرخيديم


واسه کندن از اين برزخ،
 گريزي غير دنيا نيست
نميدونم؛ ولي شايد، 
بهشت اندازه ي ما نيست!

ته اين راه روشن نيست
منم مثل تــــــــو ميدونم
نگو بايد بريد از عشـــــق، 
نه ميتوني نه ميتونم

نه ميتونيم برگرديم، 
نه رد شيم از اين بن بست
منم ميدونم اين احســـاس 
نبايد باشه، اما هست!!!


 


 بهشت - روزبه بماني




تصوير مرتبطنتيجه تصويري براي بمان ميهن داغ دارم بمان 


 


بمان ميهن داغ دارم بمان



بمان ميهن داغ دارم بمان


به اشک دل سوگوارم بمان


گر اشکي تو را مانده در اين ستيز


به اوراق تاريخ خونين بريز


که تاريخ هم بر تو گريان شود


چو من برگ برگش پريشان شود


بمان اي پريشان تر از بخت من


چو خواهي بمانم بمان اي وطن


که ايران بسي امتحان داده است


بس افتاده هست و بس استاده است


اگر گفت و گو ها ز افتادگيست


همين خود سرآغاز استادگيست


بمان بمان ميهن داغ دارم بمان

دانلود آهنگ  حامد فرد به نام وطن يعني 2 با دو کيفيت متفاوت


Download New Music By Hamed Fard Called Vatan Yani 2


دانلود آهنگ جديد حامد فرد به نام وطن يعني 2


دانلود آهنگ وطن يعني 2 از حامد فرد با لينک مستقيم کيفيت 128 و 320 بهمراه پخش آنلاين و متن آهنگ


براي دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنيد …


 


دانلود آهنگ جديد حامد فرد به نام وطن يعني 2


——————————————————————–


Lyrics Vatan Yani 2 Hamed Fard


متن آهنگ وطن يعني 2 حامد فرد


———————————


باز يه حس ناب و قلم مشت در دست
ابزار شاعري که در وطن پشت نردس
و باز زخمي که ميکنه در بدن هي درد
بدون بي پايانه معني وطن هي مرد
دو سالي گله کردي از لب بسته دوخته من
لب و دوختن تو نفهميدي نسل سوخته ي من
تو نفهميدي اونکه هنوز نفهميده منم
من نفهميدم بوي خون وطن ميده تنم
وطن يعني افکارت بشه محدود قوانين
هميني که هست ماها محروم زمانيم
وطن خيابونو کلي صندوق صدقات
برا سلامتي بخوراش ختم کن يه صلوات
وطن گشت ارشادو مامور هيزش
يعني نام آزادي ممنوع ببينش
يعني آزادي در بيان تو بحث از وطن
ولي آزادي بعد بيان تو حبس هم وطن
اصلا من هيچ تو يه نشون بده يه جاي وجداني
زنت به ظاهر محجبه با حجاب اجباري
زن ممنوع الصداس که خب نشاتش در اينه
که يه وقت نخونه حاجيمون شهوتش نگيره
کاش بجاي گشتو نگاه زشت سروان
فرهنگي ميساختيم برا حجات چشم مردان
کاش آزادي بودو پاش بها نميداديم
کاش در گذشته به کاش معنا نميداديم
فرد مخالف ظلمو جنونو زلته
فرد فريادي از سکوت ملته
ملتي که گير سقوط عزته
دولتي که پير دروغو نفرته
فرد مخالف ظلمو جنونو زلته
فرد فريادي از سکوت ملته
ملتي که گير سقوط عزته
دولتي که پير دروغو نفرته
وطن يعني گور کن هرچي در چنته داري
يا سکوت يا که بچرخ مثل چرخنده آري
بازيگر بازيگري که شد دماوند فش
دلشم که شده به سمت نماينده خوش
وطن همون زني که نکرد فردا رو بي تو سير
يگانه زني همچون زهرا ميرحسين
ميرحسيني که شده بود به نوبه اي برنده
بازوندنشو باخت به دست موجودي درنده
و آخر با کتک به مردم تفهيم شد
سر آخر سبز به بنفش تبديل شد
و از فشار زياد ميرحسين بد پير شد
آري مير حسين بد پير شد
وطن يعني هنر تو فرهنگ سيب زميني
وطن يعني مرگ هنرمند زيرزميني
تو بگو اين همه حرام واسه دينمونه
تسبيحو ريش سه وجب تاب زير چونه
يه مشتي تعصبو تمامي افکار کور
وطن بيستو سيو ارجاف اخبار کور
وطن يعني وهم ترس شاعر از نوشتن
يعني خودکارتو هر چي زودتر پس بدش من
ولي بدون دو سه نفر باشه کل طرفدارم
فرياد ميکشم چون زده غده در افکارم
و اين غده هايست که در دلم عامل درد شد
اين غده ها بودن که حامد حامد فرد شد
من مخالف ظلم جنونو زلتم
من فريادي از سکوت ملتم
خدا نگاه کن مني که رو به قبلتم
خدا نزار بشکنه غرور ملتم
من مخالف ظلم جنونو زلتم
من فريادي از سکوت ملتم
خدا نگاه کن مني که رو به قبلتم
خدا نزار بشکنه غرور ملتم


دانلود آهنگ  حامد فرد به نام وطن يعني 2



 


بنزين مرغوب


قيمت نازل


کي ميره از ياد


کي ميره از دل


واي که چقدر خاطره ها قشنگه


دلم واسه اون قيمت ها چه تنگه


ارزوني و رفاه ما


واسه ما يه خواب و خياله


قشنگترين وعده ها همه از امامه


وعده هاي امام 


محاله يادم بره


آب برق رايگان 


محاله يادم بره


صحبت هاي امام


محاله يادم بره


پول نفت مال شما


محاله يادم بره


اينجايي که قيمت بنزين بر اساس دلاره


تموم پول جيب مون همه از رياله


تو گروني با حقوق کارگري 


حقوق ها ثابت بودن


شرايطي داره که وصف به خدا محاله


همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويى


چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويى؟!


به كسى جمال خود را ننموده ‏يى و بينم


همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گويى!


غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم


تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از ميانه، گويى!


به ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مويم


شده‏ام ز ناله، نالى، شده‏ام ز مويه، مويى


همه خوشدل اين كه مطرب بزند به تار، چنگى


من از آن خوشم كه چنگى بزنم به تار مويى!


چه شود كه راه يابد سوى آب، تشنه كامى؟


چه شود كه كام جويد ز لب تو، كامجويى؟


شود اين كه از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت!


من خشك لب هم آخر ز تو تَر كنم گلويى؟!


بشكست اگر دل من، به فداى چشم مستت!


سر خُمّ مى سلامت، شكند اگر سبويى


همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا


تو قدم به چشم من نه، بنشين كنار جويى!


نه به باغ ره دهندم، كه گلى به كام بويم


نه دماغ اين كه از گل شنوم به كام، بويى


ز چه شيخ پاكدامن، سوى مسجدم بخواند؟!


رخ شيخ و سجده‏گاهى، سر ما و خاك كويى


بنموده تيره روزم، ستم سياه چشمى


بنموده مو سپيدم، صنم سپيدرويى!


نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسكين


كه به جز درت، اميدش نبود به هيچ سويى‏


“فصيح امان شيرازى” (رضوانى)


بار هستي 


 


توي يک خانه‌ي غمگين وسطِ شهري سرد


چار ديوار که از شهر جدايت مي کرد


 


فيش پرداختيِ گاز درونِ جيبت


قبض اخطاريه‌يِ برق ميانِ مشتت


 


مادري خسته تر از خانه‌ي خود داري و


پدري پير که در روز تولد کشتت!


 


همسرت با مردي رفته و مانده‌ست هنوز


حلقه يِ نامزديِ تو در انگشتت


 


له شدي مثل کسي که رفته زير پرس 


خنجرِ آدم‌ها کوه شده بر پشتت!


 


مي روي شير بخاري‌ها را باز کني


خانه‌ات را مثلِ مخزني از گاز کني


 


خسته‌اي، با گذرِ ثانيه‌ها درگيري


داري از فاجعه‌يِ بدبختي مي‌ميري


 


مثل يک زنده که با مرگ در آميخته است


توي ليوان خودش الکل و سم ريخته است


 


دنده‌ات خُرد شده، زير فشارِ هستي


مي‌شود گريه کني باز ميانِ مستي


 


جسدت پهن شده بر کفِ خونيِ اتاق


دست و پايت مي‌لرزد وسطِ استفراغ


 


عقربه کُند شد آرام بغلتي در خون


بوي گاز از همه يِ پنجره‌ها زد بيرون


 


پدرِ تو جلويِ تلويزيون خوابيده


مادر از ترس تو به ويلچرش چسبيده


 


زل زدي بر در و ديوار جهانِ چرکيت


چاره‌ي کار همين است: که با يک کبريت


 


مزدک نظافت


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

نینجا دانلود جدید 99 درمان و پیشگیری آموزش طراحی لوگو تصفيه آب و فاضلاب ، اتوماسيون و مانيتورينگ صنعتي، ابزار دقيق مکمل در بلاگ Joe