از اين بيراهه ي ترديد،
از اين بن بست مي ترسم
من از حسي که بين ما،
هنوزم هست ،مي ترسم
ته اين راه روشن نيست،
منم مثل تــــــــو ميدونم
نگو بايد بريد از عشـــــق،
نه ميتوني نه ميتونم
نه ميتونيم ،برگرديم؛
نه رد شيم از تو اين بن بست
منم ميدونم اين احساس ؛
نبايد باشه ،اما هست!
دارم، ميترسم از خوابي،
که شايد هردومون ديديم
از اين که هر دومون با هم،
خلاف کعبه چرخيديم
واسه کندن از اين برزخ،
گريزي غير دنيا نيست
نميدونم؛ ولي شايد،
بهشت اندازه ي ما نيست!
ته اين راه روشن نيست
منم مثل تــــــــو ميدونم
نگو بايد بريد از عشـــــق،
نه ميتوني نه ميتونم
نه ميتونيم برگرديم،
نه رد شيم از اين بن بست
منم ميدونم اين احســـاس
نبايد باشه، اما هست!!!
بهشت - روزبه بماني
درباره این سایت